منشی سیاه در دفتر به یک مرد سیاه پوست سکسپیرزن می دهد و آن را روی میز می گذارد
یک دبیر سیاه و سفید براق تسلیم وسوسه رئیس خود می شود و وی را به منصب حق می دهد. دختر خم شد و یک سینه ننگ به او داد ، خروس سنگین او را برای گوجه فرنگی پایین گلو گرفت و فرو کرد. مرد جوان له را روی میز گذاشت و پیچ را در بیدمشک خود قرار داد ، او را سکسپیرزن با اشتیاق پیچید ، و جوجه از بالا در گلوی کامل فریاد زد.