سبزه خواستار یک دیک پیرزن سوپر بزرگ شد.
وقتی سبزه روی تخت دراز کشیده بود و با بیدمشک می تپید ، هنوز تصوری نداشت که مردی با آلت بزرگ به او بچسبد. کوتی با یک دم اسبی روی سرش مشتاقانه خروس را می خورد و پاهای خود را گسترش می دهد. این حرامزاده زیبایی را در آلت تناسلی خود القا کرد و از نظر پیرزن سوپر کیفی عوضی سیری ناپذیر را لعنت کرد.