پوره نگران در شکاف سکی پیرزن به هم می خورد و از شادی جیغ می کشد
وقتی یکی از پوره های شلوغ تصمیم گرفت که سکی پیرزن عاشق یک دانش آموز روسی شود ، این دختر بسیار خوش شانس بود ، زیرا او با یک آلت بزرگ و ضخیم به دست یک آدمکشان باتجربه افتاد. به محض اینکه پسر لباس زن را از بین برد ، باز شدن بلند را تنظیم نکرد و در آنجا ، خم شدن او را به سرطان ، شروع به لعاب کردن نواحی نرم خود کرد. پسر با چنان شوک شدید وارد ماندا شد که دختر نه تنها بلند بلند ناله کرد بلکه با شادی فریاد زد وحشیانه.