مردی در اتاق خود مسافری دارد که نمی سکی پیرزن شناسد.
این مرد متواضع است و به طور معمول به کار اشتغال دارد. اما در طول راه او با دختری روبرو می شود که او را می میرد و به سرعت به خانه می سکی پیرزن رود ، یعنی به اتاق خواب. از این گذشته ، یک زن شیطانی وجود داشت که به خودش اجازه می داد در بیدمشک و صورت خود را بدون هیچ گونه نگرانی از عواقب اخلاقی در صورت خود بکشد.