دنی دی با عمه کس پیرزن ای با موهای قرمز غر زد.
چقدر آسان بود که پیرزن فریب این مرد جوان مهربانی را بدهد که با دختر دوستش درگیر بود. دنی دی نتوانست مسحور خاله موی سرخ شود که هیجان زده بود و او را به درستی خشک می کرد ، آرزو می کرد زودتر او را ملاقات کس پیرزن کرده بود. و او قول داده بود با این دختر ازدواج کند ، اما او را اصلاً دوست نداشت.